یک جمله وصیت
عضویت در سایت
- برای مطلع شدن از اضافه شدن مطالب جدید به سایت در خبرنامه عضو شوید .
محل کد خبرنامه
مطالب قبلی
نویسندگان وبلاگ
لوگو دوستان

لوگو دوستان
جستجو در وبلاگ

آرشیو وبلاگ

» یک جمله وصیت

نوروز امسال بسیار متفاوت بود. این تفاوت با دیدار دوستانم برای اولین بار در روزهای پایانی سال شروع شد و با دیدار غیر منتظره کسانی که از سالهای خیلی دور خبری ازشان نداشتم در تعطیلات نوروز ادامه داشت. دیدار کسانی که آخرین تصویر آنها در ذهنم مربوط به ۱۵ سال قبل و حتی بیشتر بود. دیداری اتفاقی و پاک شدن یک کدورت چندین و چند ساله از دل ها. آغاز یک ارتباط خویشاوندی فراموش شده، ملاقات تصادفی یکی از دوستان دبیرستانی، پیدا کردن دوستی از دوران ابتدایی که آخرین تصویر او در ذهن من دخترکی بود که کنار پنجره مینی بوس آبی رنگ سرویس دبستان پروین باد موهای بور و بلند او را پریشان می کرد و خیلی چیزهای دیگر ...

هم دیده ام، و هم بارها در مرثیه خوانی های سوگواری شنیده ام که از این دست اتفاقات درست قبل از مرگ افراد خیلی پیش آمده. دیدارهای غیر منتظره اتفاق افتاده، کدورت های کهنه از بین رفته، حلالیت طلبیده شده، ارتباطات فراموش شده با خویشان تازه شده و خیلی چیزهای دیگر، این بود که گمان کردم شاید موعد رفتن ام رسیده که این اتفاقات پشت سر هم در یک مدت کوتاه افتاد و همه با من آن قدر مهربان شده بودند... به هر حال من هم در کنار بچه هایم و بقیه مسافرها خودم را در پناه خدا جای دادم و هواپیمای ملخی ای تی آر ۷۲، راس ساعت ۱۰ و ۴۵ دقیقه صبح امروز با هر سه جفت چرخ اش روی باند فرودگاه مهرآباد نشست و من هنوز فرصت زندگی کردن دارم ...

ولی این فرصت هر چقدر هم که باشد از یک دقیقه تا ۵۰ سال دیگر به هر حال یک روز به پایان می رسد و من برخلاف وصیت های شفاهی گذشته که می خواستم خانه ی ابدی ام در غربت باشد، این بار می خواهم وصیت کنم خوابگاه ابدی ام در شهر کودکی ام باشد...



نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





نويسنده: سارینا خوشگله تاریخ: چهار شنبه 16 فروردين 1391برچسب:, موضوع: <-PostCategory-> لینک ثابت